شعر میلاد حضرت اباالفضل ع
نغمۀ شیدائی
ای دل هردو جهان محو فریبائی تو
درچمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو
همه گلها به گلستان ادب صف بستند
تا ببینند دمی روی تماشائی تو
تا پراکند خدا عطر دل انگیز تورا
غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو
چون نسیم سحری عقده گشائی وبود
برلب مرغ سحر نغمۀ شیدائی تو
شب میلاد تو با بوسه زدن بردستت
می کند دست خداوند پذیرائی تو
ادب آموز جهانی و به دانشگه عشق
پُرشد ازشرم و ادب دفتر دانائی تو
ازغبار قدم نور دل فاطمه بود
به خدا در همه جا سرمۀ بینائی تو
همه شب تابه سحر برسر سجّادۀ عشق
غرق ایمانم و دعا شد دل دریائی تو
تکیه بر بازوی خیبر شکن حیدر زد
شور اخلاص تو و دست توانائی تو
چشمۀ علقمه شرمنده زایثار توشد
آفرین برادب تو، به شکیبائی تو
همۀ هستی تو دست وسرو جانت بود
در ره دوست فدا شد همه دارائی تو
باب حاجات خلایق توئی وخلق جهان
چشم دارند برآن معجز عیسائی تو
هرکسی برسر خود شور و هوائی دارد
دل پرشور «وفائی» شده شیدائی تو
استادسیدهاشم وفایی