شعر به مناسبت بيست و سوم ذي القعده ايام زيارتي مخصوص امام رضا ع

روضه ى صحن دلم از نفس حقّ رضاست

زائر كوى رضا بودن من لطف خداست

جاي جاي حرمش بوى خدا مى آيد

حرم حضرت او پايگه اهل ولاست

هر كجاى حرمش پاى گذارم بينم

محفل روضه ى سالار شهيدان برپاست

زائرى از ره دور آمده بود و ديدم

دست بر سينه كه گويا به لبش ذكر دعاست

سر خود را ز ادب بر روى ديوار نهاد

 دست بر حال قنوت آمد و انگار گداست

خستگىِّ ره دور از تن من بيرون رفت

از همان نور كه از صحن قشنگش پيداست

 جان من باد فدايش كه غريبش خوانند

آن امامى كه مسمىٰ به غريب الغرباست

 اصغر چرمى

شعر غدير


هـر چـنـد كـه نــوكـريّ مـا ناچيز است

در سينه ي ما عشق علي لبريز است

مـا هـر چـه كـه داريم ز الطاف عليست

الـحـق كه عـلي شفيع رستاخيز است

اصغر چرمي

شعر غدير


باید که به مومنین پیامم برسد

 بر جمله ی مسلمین پیامم برسد

 آن روز به حاضرین پیمبر فرمود:

 باید که به غائبین پیامم برسد

 ***

 تو دین مرا اگر چه یاری کردی

 در مکتب عشق جان نثاری کردی

 ابلاغ ولایت علی گر نکنی

 انگار نه انگار که کاری کردی

***

 گر فضل تو را همه بدانند علی

 حیران تو تا ابد بمانند علی

 می ترسم اگر فضائلت را گویم

 یک عده تو را خدا بخوانند علی

 ***

 دل سوز و گدازه از علی می گیرد

 صد نغمه ی تازه از علی می گیرد

 جبریل همیشه اول هر کاری

 می آید اجازه از علی می گیرد

 ***

 خورشید به ظلمت شبت آوردم

 شادی به دل پُر تعبت آوردم

 می دانم از این شعر خوشت می آید

 چون نام علی را به لبت آوردم

سيدمجتبي شجاع

شعر غدير

من اسم را بدون تو انشا نمی کنم

ذکری به غیر نام تو مولا نمی کنم

ذکر خدای عزوجل ذکر حیدر است

این یاد را بدون تو معنا نمی کنم

هر کس که خواند نام رفیعت مجاب شد 

پس بی اجابت تو تمنا نمی کنم

وقتی نظر به وسعت ارض و سما کنم

ایجاد را بدون تو پیدا نمی کنم

با هر نفس مُمِدّ حیاتم تویی علی

بی یا علی تنفس بی جا نمی کنم 

انگار که ز قبل تولد تو با منی

بی تو علی تلفظ بابا نمی کنم

با تو بیایم و نروم بی تو از جهان

من بی علی ممات وَ محیا نمی کنم

دل را «فَمَن یَمُت یَرَنی» زنده می کند 

ما را تب علی ارنی زنده می کند

ما امتحان شده به تولای حیدریم

دل می دهد گواه که از نسل کوثریم

وقتی امیر بر روی دست پیمبر است

ما خاک زیر پای علی و پیمبریم

درد آشنای حیدر کرار، جان ماست

در یاریِ رسول، علیِ مکرریم

هرگز به ترک دین علی تن نمی دهیم

ما، ای غدیر خم، ز ازل شیعه پروریم

بیعت کنیم با علی و آل مصطفی

ما آب و گل سرشتۀ این عید اکبریم

راهی به جز مسیر ولایت نمی رویم

ما دولت کریمه و انصار رهبریم

با هر که دشمنی بکند حرب می کنیم 

با هر که دوستی بکند ما برادریم

اسلام آل فاطمه اسلام ناب ماست

لبیک بر ندای ولایت جواب ماست

ما را فقط معلم دین خدا علیست

زیرا که باب مدرسه مصطفی علیست

دریای علم اول و آخر به نزد اوست

اسرار علی، حدید علی، هل اتی علیست

قرآن، کتابِ مدح علی، ذمِّ دشمن است

شایستۀ اطاعت و مدح و ثنا علیست

اول کسی که مؤمن دین خدا شده

مولای ما مُهَیمِن ما مرتضی علیست

از آدم ابوالبشر و انبیای بعد

تا خاتم النبی همه مشکل گشا علیست

فرمود مصطفی به هر آن کس که رهبرم

فرمانروای مقتدر و مقتدا علیست

فرمان او مطاع چو فرمان خالق است

بعد از نبی برای همه پیشوا علیست

احمد چو خواست حکم خدا را کند جلی

بی شک ز عمق هستی خود گفت یاعلی

وقتی فرشتگان خدا سجده می کنند

بر آدم است؟ یا به کجا سجده می کنند؟

در صُلب آدم است علی نور کردگار

یعنی به نور شیر خدا سجده می کنند

از انبیا گرفته به وقت نماز عشق

تا اولیا به سَرور ما سجده می کنند

لیل و نهار چون به علی دایر است و بس

ارض و سما به آل عبا سجده می کنند

هستی تمام، سلطنت مرتضی علیست

عالم بر او ز شاه و گدا سجده می کنند

وقتی فرشتگان مقرب دعا کنند

بر ذات او به وقت دعا سجده می کنند

آن بنده ای که مخلص پروردگار شد

مولای ما علی پدر روزگار شد

رفتم طواف بیت و ندیدم به جز علی

از گلشن مَطاف نچیدم به جز علی

هر چه صدا زدم: که مرا می شود مجیب؟

از کعبه پاسخی نشنیدم به جز علی

گر چه صدای شُرشُر زمزم به گوش بود

حقّا که باده ای نچشیدم به جز علی

سعی و صفا و مروه مرا در تلاش برد

از این تلاش دل نرسیدم به جز علی

تقصیر عشق کردم و خوردم گره به زلف

از قید هر چه زلف بریدم به جز علی

وقتی دلم به رکن یمانی نماز کرد

وجه خدای کعبه ندیدم به جز علی

مقصود ما نه کعبه و بتخانه و کِنِشت

راه بهشت برنگزیدم به جز علی

قرآن و عترتند گواه کلام من

من عبد مرتضایم و مولا امام من

آن کس که از امام تَمَرُّد نمی کند

خود را بری ز بار تعهد نمی کند

آن سالخورده ای که علی را رها کند

یاد از علی ز بدو تولد نمی کند

آن کس که قصد یاری رهبر به دل نداشت

تمکین از او ز روی تَعَمُّد نمی کند

گه با علیست گه سرِ خوان معاویه

بیهوده ادعای تَجَدُّد نمی کند

هر کس کنار سفرۀ بیگانگان نشست

دیگر به امر یار تَعَبُّد نمی کند

یا نطفه اش خراب وَ یا لقمه اش حرام

ور نه حلال زاده تَمَرُّد نمی کند

آن کس که شاکر است به خان نعیم دوست

در خارج از حریم تَرَدُّد نمی کند

با دین ستیزِ پستِ نمکدان شکن بگو

حقِّ نمک ادا نکند پیرُوِ عدو

تا تیغ ذوالفقار به دستان حیدر است

شیعه مجاب و پیرو صبر پیمبر است

روزی که تیغ رسته شود از غلاف صبر

خط نفاق و کینه از این تیغ، بی سر است

حزب خدا که حزب علی، حزب فاطمه است

آماده جهاد به فتوای رهبر است

شیعه کُشی به دست مسلمان مباح شد!

این هم برای شیعه معمای دیگر است

کاخ ستم به تیغ عدالت شود خراب

این امر در کتاب الهی مقدر است

صمصام منتقم چو زند پرده را کنار

شیعه کنار مهدی آل پیمبر است

ما انتقام فاطمه را جستجو کنیم

اسلام، قرن هاست عزادار کوثر است

خم غدیر صحنۀ هم عهدی است و بس

اصل غدیر بیعت با مهدی است و بس

محمودژوليده

شعر غدير


امروز روز عیـد خداونـد کبــریاست

عید فرشتگــان خـدا عیـد انبیاست

عید محمّد عید علی عید فاطمه

عید ائمه، عیـد امـم، عید اولیـاست

عید کمال نعمت و عیـد تمـام دین

عید حسین عید شهیدان کربلاست

عید امـامت علـوی، عیـد یاس کفر

عید هلاک شیطان، عید حیات ماست

پیغمبران مدیحه بخوانید از علی

عیدی خویش را بستانید از علی

عید بزرگ خـالق اکبر مبارک است

عید بقـای دین پیمبر مبارک است

عید غدیـر بهــر تمــام غدیریـان

بر مسلمین ولایت حیدر مبارک است

عید بزرگ سـاقی کوثـر ولی حـق

از ذات ذوالجلال به کوثر مبارک است

چشم یهود چون دل اهل سقیفه کور

عید غدیـرِ فاتح خیبر مبارک است

امروز- ای تمام ملل!- حیدری شوید

سر تـا قدم زبـانِ ثناگستری شوید

بر گوش جان صدای خداوند اکبر است

مـداح مـرتضی به زبـان پیمبـر است

گوید که ای تمـام خلایق، وصی من

از کوچک و بزرگ بـدانید حیـدر است

حیدر که ذوالفقار خدا شیر مصطفی است

حیدر که فاتح احـد و بدر و خیبر است

حیدر که روز خندق، یک ضرب دست او

از طاعـت تمـام خـلایق فراتـر است

باور کنید اینکه علی جان احمد است

باور کنید مـن علی‌ام او محمّد است

بـاور کنیـد فاتح خیبر فقـط علی است

بـاور کنیـد ساقی کوثر فقط علی است

بـاور کنیـد آن کـه شـب لیلـة الـمبیت

هر لحظه شد فدای پیمبر فقط علی است

بـاور کنیـد از طـرف حـق بـرای مـن

تنها کسی که گشت برادر، فقط علی است

باور کنید آن که همـه عمر، لحظـه‌ای

غافل نشد ز حضرت داور فقط علی است

بـاور کنید هـر که علـی باشـدش امام

جنت بر اوست واجب و دوزخ بوَد حرام

این است آن علی که ستوده‌ست داورش

این است آن علی که خدا خوانده حیدرش

این است آن علی که برای نجات دین

آمـد نـود جـراحت سنگین بـه پیکرش

این است آن علـی که روایات وحی را

خوانده است جبریل امیـن در برابرش

این است آن علی که در آیات بی‌شمار

باشـد خـدای عزّوجـلّ مـدح‌گسترش

این است آن علی که به ظل هدایتش

باشـد تمـام دیـن خـدا در ولایـتش

ای در مکان حقیقتی از لامکان علی

وی در زمین امام هزار آسمان علی

ای بنـده‌ای که داده خداییت دست حق

بر وسعت جهان و به طول زمان علی

جویای دشمنان تو از شش جهت جحیم

مشتاق دوستان تو بـاغ جنان علی

بـرقع بـزن کنـار ز مــاه جمـال خـود

آنک بـده جمال خدا را نشان علی

آغوش کبریا همه بیت‌الحرام توست

زیباتـرین کلام خـداوند نام توست

تو نفس احمدی و امامت از آن توست

تو جان مصطفایی و او نیز جان توست

گویـی هنـوز یکسـره در بــرکۀ غـدیر

با صدزبان، رسول خدا مدح‌خوان توست

سوگند می‌خـورم بـه محمّد که رهبری

بعـد از رسـول، حقِ تو و خاندان توست

آن کس که خواست غصب کند مسند تو را

کمتـر ز خـاک خادمـۀ آستـان تـوست

وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار

آورد جبرییــل بـرای تــو ذوالفقـار

ای سجده شسته روی خود از خاک کوی تو

ای سیل‌هـای رحمت حق آب جوی تو

بی‌آبرویـم، ایــن نبــوَد گـر عقیـده‌ام

اســلام راسـت آبــرو از آبــروی تـو

خلـوت کننــد چونکـه خـدا و پیمبرش

باشـد کـلام هـر دو فقط گفتگـوی تو

بالاتــری از اینکــه تمـام بهـشت را

فردا کننـد هدیـه بـه یک تار موی تو

در چشم آن که پاک سرشت است یا علی

دیـدار قنبـر تــو بـهشت اسـت یا علی

در پیکــر تـو روح و روان محمّــد است

در کـام تـو همیشـه زبـان محمّـد است

بگـذار دیگــران ز پـی دیگــران رونــد

مولای من کسی است که جان محمّد است

قدر و جـلال و شان محمّد از آن توست

قدر و جلال و شان تو از آن محمّد است

دیـدم هــزار مرتبــه گفتـم هـزار بــار

در تـو تمـام نـام و نشـان محمّـد است

"میثم" تو را شنـاخت، تـو مرآت احمدی

نامت خوشت علی است، ولیکن محمّدی

استادسازگار

شعر غدير


تا كه از آن جمعیت بردارد این اكراه را

دست بالا برد تا بالا بگیرد ماه را

اِن یكادی خواند و بی تاثیر كرد آن لحظه ها

آتش چشم حسود چند تن بدخواه را

ظهر داغی بود و گرما بود و خورشید حجاز

از نهاد دشت بیرون می كشانید آه را

دست بالا برد تا آن آیه را نازل كند

یا گذارد بر سر هر سوره بسم‌الله را

ناگهان تكلیف روشن شد جهان معنا گرفت

در زبان آورد وقتی جمله‌ای كوتاه را

خنده‌ای زد تا فضا را لحظه ای خوشبو كند

از دهانش ریخت عطر وال من والاه را

ماه را بالاتر از بالاتر از بالا گرفت

تا كسی شب در بیابان گم نسازد راه را

در میان بغض‌های خویش پنهان كرده بود

عرض تبریك سیاه عده ای گمراه را

دفتری برداشت اسم دوستان را ثبت كرد

آخر دفتر اضافه كرد اسم چاه را

ايوب پرندآور

شعر غدير


امشب چقدر فاصله‌ام با خدا کم است

شمع و شراب و ساقی و ساغر فراهم است

آورده جبرئیل امین باده‌ای کز آن

تا هست مست، جملهٔ اولاد آدم است

بلّغ بدون واهمه یا ایها الرسول

ما اُنزلَ اِلیک که این آیه محکم است

سُکر شراب کهنه که حتماً شنیده‌اید

این مِی ولی به کهنگی عمر عالم است

گردد از این شراب اگرت جرعه‌ات نصیب

بَرد و سلام از آن زَفَرات جهنم است

زین شادباش جشن گرفته است آسمان

فریاد و شور و هلهله در عرش اعظم است

مِی بی دریغ نوش ولی حد نگاه دار

زین باده گر زیاده بنوشی مُحرّم است

غالی زیاده خورد و نعوذُ بربنا

گفتا علی قدیم نه بلکه مُقدّم است

ای هادی امم که ولای مبارکت

دین را کمال و نعمت حق را متمم است

بر زخم‌های کهنۀ انسان بی‌پناه

عدل تو ای عدالت نستوه مَرحم است

خط نگاه روشنت اسلام راستین

انکار چشم‌های تو کفر مُسلم است

بشکوهی آن قدر که اگر کافری نبود

فریاد می‌زدم که خدای مجسم است

می‌خواست دستچین کند از شیعیان خدا

دیدم که با گلایه علی گفت در هم است

شقُّ القمر نه معجزه حضرت رسول

این رویداد معجزه ابن ‌ملجم است

غیر از الف که آئینه‌دار جمال توست

از عجز قامت همه حرف‌ها خم است

در کُنه ذات پاک تو بُکم‌ اند شاعران

«سیّد» ولی به وصف جمال تو اَبکم است

سيدعبدالله حسيني

شعر غدير


آیینــه از  نگــاه  تــو  مبـهوت  می شــود

حیـرت شــهید تیـغ دو ابـروت می شـــود

محراب چشــم تو همه را ســر به راه کرد

شد سر به راه هر که به چشمت نگاه کرد

در سایــه ات هر آنـکه نشست آفتاب شد

حاتم گــدای  تــو   شد  عالیـجـناب شد

دنیــا به زیــر سـایه ی دستـت پنـاه برد

هر کس که  ماند  زیــر همین بـارگاه  برد

دست  کسی  به پای  مقامت  نمی رسد

ســیمرغ  هم  به  قاف  قیامت  نمی رسد

هر جا حدیــث حسن تو  تکــرار  می شود

دل بیشـتر   اسیر  تو  دلــدار  می شـــود

روزی  هــزار  مرتبــه  شـکر  خدا  کند

هر کـس به درد عــشق گرفــتار می شود

حجــی به ســر نیــامده حجی شروع  شد

پــیش از غـروب تــازه  زمان  طــلوع   شد

گــرد علی  به   امر  نبی  جمع  می شدند

پروانــه وار  مــحرم این  شــمع   می شدند

دســت نبی و دســت علی تا که پا  گرفت

یک خطبه روی  دست همه خطبه ها گرفت

فریـاد  زد  که  می رسـد آیا صـدای  من؟

یا گــوش می دهید به  امــر خـدای من؟

پوشیـده نیـست معنـی اکمـلت  دینکم

امر علـی ست  مـعنی اکمــلت دینکم

مـردم به آن خدا که مرا آفـریده است

دنیا به خود شـبیه  علی را ندیده است

ایــن مــرد بوده یار من و بی کـسی من

هــمراه و همــنشین و همـیشه وصی من

آرامــش مـن و دل آشـفته ی مـن اســت

هر گفته ی علی به خدا گفته ی من است

هر دل که داشت مهر علی را فقیر نیست

غیر از علی کسی به دو  عالم  امیر نیست

من ضامـنم کسـی کـه به او اقتــدا کــند

زهــرا براش بیــن نـــمازش دعــا کــند

  صابر خراساني

شعر غدير


سنگ است دلم عشق علی سنگ نوشته

می‌سوزم از این عشق چو اسفند برشته

با جوهر اشك و قلم بال فرشته

بر لوح دل خسته ام این جمله نوشته

جز مهر علی در دل من خانه ندارد

"كس جای در این خانهٔ ویرانه ندارد"

ما از می مرد افكن این میكده مستیم

شادیم كه پیمانه و پیمان نشكستم

تا عشق علی هست در این میكده هستیم

پس خورده نگیرید كه ما باده پرستیم

هشدار كه نوشیدن این باده مجاز است

"المنة لله که در میکده باز است"

فهمیدم از این راز كه در كعبه شكاف است

هر جا كه بود نام ید الله مطاف است

این گفته نه بیهوده و این دم نه گزاف است

در روز جزا شیعه‌ات از نار معاف است

چون غیر علی در دو جهان هیچ ندیدند

"مردان خدا پردۀ پندار دریدند"

تا نام تو پیچید در آن شبه جزیره

شد پاك از این خاك گناهان كبیره

زد چنگ به دامان تو هر ایل و عشیره

شد ثابت و سیار در اوصاف تو خیره

جز ساقی كوثر ز كسی جام نگیریم

"ما زنده به آنیم كه آرام نگیریم"

زان باده كه در روز غدیریه به خم بود

پیدای تو شد هر كه در آن حادثه گم بود

فریاد ملائك بابی انت و ام بود

زان راز كه در آیۀ اكملت لكم بود

بیتی ست امامت در این خانه تویی تو

"امروز امیر در میخانه تویی تو"

آن بازوی خیبر شكنش رفت چو بالا

با دست شریف پدر ام ابیها

دادند دو دریا چو به هم دست تولا

شد ولوله و غلغله در عرش معلا

گفتند ملائك همگی عید مبارك

این عید به هر پیرو توحید مبارك

ای عقل در اوصاف تو حیران و مردد

وصف تو نگنجیده به هفتاد مجلد

عالم همه گم گشته آن موی مجعد

محبوب ابوالقاسم محمود محمد

نامش همه جا هست بگویید كجا نیست

"كس نیست كه آشفتۀ آن زلف دو تا نیست"

هر كس كه ز حبّ تو به لب ناد علی داشت

در جام دل خویش صفایی ازلی داشت

آسودگی از شرك خفی شرك جلی داشت

گمراه نگردید هر آن كس كه ولی داشت

از نام علی كاخ ستم در خطر افتاد

"با آل علی هر كه در افتاد ور افتاد"

"تا صورت پیوند جهان بود علی بود"

یعنی هدف از عالم موجود علی بود

تسكین دل آدم و داود علی بود

از آیۀ انفاق چو مقصود علی بود

ای محو جمال تو شده صاحب خانه

"مقصود تویی كعبه و بتخانه بهانه"

ای كاش شود میثم و سلمان تو باشم

تا روز جزا دست به دامان تو باشم

در هر دو جهان ریزه خور خوان تو باشم

كافر شوم از خویش و مسلمان تو باشم

كردیم نثار قدم تو دل و دین را

"تقدیم نمودیم همان را و همین را"

افسوس كه با نام تو كردند خرافات

در دایرۀ تنگ جنایات و مكافات

یك عده پی شطح و گروهی پی طامات

در كاخ نشستند به عنوان خرابات

ما با تو نشستیم و از این قوم بریدیم

"ما چون ز دری پای كشیدیم، كشیدیم"

عباس احمدي

شعر غدير


عمريست كـه من نادعلي مي خوانم

هـر مـرتـبـه بـا صوت جلي مي خوانم

بــعــد از صــد و ده مـرتـبـه ذكـر مولا

الـلـه و مــحـمــد و عـلـي مي خوانم

اصغر چرمي

شعر ايام هفته دفاع مقدس

هنوز ناله خورشید به گوش می آید

هنوز خون شهیدان به جوش می آید

هنوزترکش خمپاره ها وموشکها

به جان اهل ولا همچو نوش می آید  

هنوزخاک شلمچه معطر از خون است    

وباغ وپیرهن وگل هماره گلگون است

اگرچه یوسف مصری رسیده است اما

هنوزهمدل لیلا اسیر مجنون است

هنوز معبرفکه نرفته از یادم

به بیستون هویزه من همچوفرهادم

هنوزهم که هنوز است ناله ها دارم

که ای شهید خدایی برس به فریادم

هنوز قامت قدم چو سرو یاران است

هنوز گوشه ی چشمم چو ابر باران است

هنوزهم که هنوز است اگرگنه کارم

دلم خوش است که گواهی به سربداران است

هنوز نقطه وصل کبوتران اینجاست  

هنوز راهرسیدن به آسمان اینجاست

هنوز مرهم زخم دلم طلائیست

هنوز نقطه پرگار کهکشان اینجاست

هنوز هم که هنوز است با ولی هستیم 

هنوز عاشق ذکر سینجلی هستیم  

هنوز هم که هنوز است اگر _نفس_داریم

چومرد معرکه هستیم با علی هستیم

سیدمصطفی فاطمی نویسی

شعر حضرت اباالفضل ع

می رفت که با آب حیات آمده باشد

می خواست به احیای فرات آمده باشد

 

احساس من این است که با پر شدن مشک

از خیمه خروش صلوات آمده باشد

 

بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است

بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد...

 

برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد

می خواست به رمی جمرات آمده باشد...

 

جایی ننوشته ست که در علقمه...زهرا...

اما نکند آن لحظات آمده باشد

 

نقل است که توفان شد و پیداست که باید

چه بر سر کشتی نجات آمده باشد

حسن بياتاني