امروز شديم شاعر كوى رضا
با شبنم اشك زائر كوي رضا
از فاطمه ايكاش براتى برسد
اين جمع شودمسافركوى رضا
-----
از روز الست دل به حيدر دادم
تا در دو جهان علي كند امدادم
با عشق نجف، مرقد مولا امشب
من زائر صحن پاك گوهرشادم
-----
از هجر حريم علوى خسته شدم
چون مرغ شكسته بال و پربسته شدم
يك بار پريدن به هوايت كافيست
بر گنبد زرين تو وابسته شدم
-----
ارباب رضا رضايتى مى خواهم
بيمار شدم عيادتى مى خواهم
بر پنجره فولاد شما دل بستم
درياى شفا شفاعتى مي خواهم
-----
با مدح و ثناخوانيتان زنده شدم
در ذكر على و آل پاينده شدم
وقتي كه شنيدم تو شفيعم هستي
از جرم و گناه خويش شرمنده شدم
-----
بيمار شدم ، شفا نگيرم چه كنم
از دست شما دوا نگيرم چه كنم
با سر به زمين خورده ام اي آقاجان
امروز اگر ، كه پانگيرم چه كنم
-----
من معتقدم نجات ما دست رضاست
محبوب شده دلي كه پابست شماست
تو صاحب كوثري و زمزم هر دو
يك جرعه ى آب در حريم تو شفاست
-----
من بنده ى عشقم زجهان آزادم
با قلب دخيل بسته ی خود شادم
با چشم دل ايكاش ببينم روزي
جاروكش صحن پاك گوهرشادم
-----
عشق است فقط پيش شما رو بزنيم
در نــزد شــما آمده زانــو بزنيم
يك صبح قشنگ با لباس خدام
بر طوف حرم آمده جارو بزنيم
-----
در محضر دوست نامي از ما ببريد
يا مرحمتى ، پيامى از ما ببريد
گر قسمتتان زيارت مشهد شد
بر حضرت او سلامي از ما ببريد
اصغر چرمي