آتش گرفته بار دگر آشیانه ات

چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات

هر گوشه ای كه می نگرم خاطرات توست

اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات

دیوار و دود و آتش و لبخندهای شوم

حالا شده ست خانه ی من روضه خانه ات

امشب كه كودكان ز پی ام گریه می كنند

افتاده ام به یاد تو و نازدانه ات

یك سو تویی و عمه ام و گریه های او

یك سو كسی كه باز زند تازیانه ات

آخر جدا شد از كفِ تو دامن علی

ای وای من شكسته مگر دست و شانه ات

حسن لطفي