شعر شهادت حضرت رقيه س
مرا دشمن به قصد کُشت می زد
به جسم کوچک من مُشت می زد
هرآن گه پایم از ره خسته می شد
مرا با نیزه ای از پُشت می زد
***
توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بی شماره
اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره
***
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
سيدهاشم وفائي
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ ساعت توسط اصغر چرمي
|