شهر ري با ناله ي عُشّاق مولا آشناست
 
مرقد زيباي آن دارالشّفاي اولياست
 
در حريم قدسي عبدالكريمم اين دلم
 
زائر ذرّيه ي پاك امام مجتبي ست
 
هر شب جمعه ميان مرقد عبدالعظيم
 
اين دل من ميهمان روضه ي خون خداست
 
تا شنيدم زائران تو (كَمَن زاراَلحُسَين)
 
مرغ روحم در حريمت غرق در شور و نواست
 
زائر قبر تو آقا نينوايي مي شود
 
خادم كوي تو مولا، خادم كربُبلاست
 
اصغر چرمی