روضه حضرت مسلم ع
کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
من نمی خواستم ، علت دلواپسی ِ ...
... معجر زینب کبری شوم ، انگار شدم
دیدم از مردم این شهری خریدار تری
علت این بود اگر یوسف بازار شدم
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم
من در این خانه ، تو در خانه خولی ، تازه
با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر ، پیرهنی برداری
+ نوشته شده در شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۱ ساعت توسط اصغر چرمي
|